آیه امانت

آیه امانت
مشخصات آیه
نام آیه امانت
واقع در سوره سوره احزاب
شماره آیه ۷۲
جزء ۲۲
اطلاعات محتوایی
موضوع اعتقادی
درباره ولایت و امامت

آیه امانت (احزاب: ۷۲) درباره خودداری آسمان، زمین و کوه‌ها از پذیرش امانتی است که انسان آن را پذیرفت. بنابر تفاسیر شیعی منظور از این امانت، دین، ولایت الهی و ولایت امیرالمؤمنین است. بیشتر مفسران این آیه را در نکوهش انسان‌هایی می‌دانند که به این امانت خیانت می‌کنند.

متن و ترجمه آیه

اِنّا عَرَضْنَا الْاَمانَةَ عَلَی السَّموات وَ الْاَرْض وَ الْجِبال فَاَبَین اَن یحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْن مِنْها وَ حَمَلَهَا الاِنْسان اِنَّه کان ظَلوماً جَهولاً
ما این امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، از تحمل آن اِبا کردند و از آن ترسیدند، انسان آن را حمل کرد که او ستمکار و نادان بود.(احزاب،۷۲)

منظور از امانت در آیه

بیشتر مفسران در عظمت شأن امانت الاهی اتفاق نظر دارند اما در شناخت مفهوم این تعبیر و نیز مقام و موقعیت انسان نسبت به حمل آن، اختلافاتی وجود دارد.

تفسیر شیعه

مفسران، متکلمان و محدثان شیعی از دیرباز امانت را مرتبط با ولایت و امامت در جامعه و در حوزه خلافت اسلامی با وجهه الهی دانسته‌اند و از همین روی، نه تنها از امانت به «ولایت امیر مؤمنان علی(ع)» تعبیر کرده‌اند، بلکه استمرار نظریه امامت را به عنوان امانت الهی، در خور حفظ و حراست یافته‌اند. این تفسیر به استناد اخباری از ائمه(ع) تأکید دارد که «اهل امانات» در آیه «إِنَّ اللهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَیٰ أَهْلِهَا» «امامان»اند، و «امانت» چیزی جز «امامت» نیست که هر یک از امامان باید آن را به هنگام رحلت به امام پس از خود تسلیم کند.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مراد از پذیرش امانت را پذیرش ولایت خداوند دانسته و امانت را کمالی معرفی می‌کند که با داشتن اعتقادات حق و انجام اعمال صالح حاصل می‌شود. خداوند، انسان حامل چنین امانتی را برای خود خالص کرده و خود عهده‌دار کارهای او می‌شود. در این کمال، هیچ موجودی، نه آسمان و نه زمین و نه غیر آن دو شریک انسان نیست. بر این اساس معنای آیه چنین خواهد بود: اگر ولایت الهی را با وضع آسمان‌ها و زمین مقایسه کنی، خواهی دید که اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان می‌تواند حامل آن باشد، و معنای امتناع آسمان‌ها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است که در انسان استعداد و صلاحیت این پذیرش وجود دارد ولی در آسمانها و زمین نیست. علامه، ولایت اهل بیت که در برخی روایات تفسیری آیه وارد شده را یکی از مصادیق این ولایت الهی می‌داند.

تفسیر تاریخی

بعضی از علما، امانت در آیه یادشده را با بینش تاریخی - اساطیری تفسیر کرده و داستان هابیل و قابیل را زمینه تبیین آن قرار داده‌اند. به گمان آنان چون آدم ابوالبشر از جانب خداوند به طواف کعبه مأمور شد، خواست که اهل و فرزند خود (هابیل) را به امانت نزد آسمان و زمین بگذارد، اما آنان نپذیرفتند؛ پس ناگزیر آنان را نزد قابیل به امانت گذاشت و رفت. قابیل در امانت خیانت کرد و هابیل را کشت و بدین سبب، ظلوم و جهول خوانده شد.

تفسیر اهل سنت

مفسران اهل سنت امانت را به دین و حدود و تکالیف و فرایض آن و اوامر و نواهی خداوند تفسیر کرده‌اند؛ زیرا همانگونه که ادای امانت لازم است، ادای تکالیف و فرایض دینی و اوامر و نواهی الهی هم واجب است و به این اعتبار همه در زمره امانت الهی محسوب می‌شوند. از علمای شیعه، طبرسی نیز همین نظر را در مجمع البیان دارد. بر اساس این تفسیر، خداوند امانت دین را بر آسمان و زمین عرضه داشت و آنها چون طاقت نداشتند، برنتافتند. خداوند آن را به انسان عرضه کرد و انسان از چگونگی امانت و فوایدِ مترتب بر آن پرسید و چون پاسخ شنید که به ادای آن پاداش می‌بیند و به ردّ آن عقاب، آن را پذیرفت؛ اما سرانجام، در ادای آن خیانت کرد و معلوم شد که او ظلوم و جهول است: ظالم بر نفس خود و جاهل به امر الهی. برخی نیز امانت را به نماز، زکات، روزه و حج، تفسیر کرده‌اند؛ چراکه ادا نکردن واجب و به جا نیاوردن آنها خیانت است. برخی دیگر امانت را ریزه‌کاری‌های بندگی و احکام شرع می‌دانند؛ چون عوام مردم بر امانت بودن آنها آگاهی ندارند. همه این تفاسیر در واقع ذیل تفسیر پیشین، یعنی تفسیر امانت به دین و حدود و تکالیف آن است.

تفسیر عرفانی

عقل، اختیار و معرفت، تعابیری است که عارفان از امانت ارائه کرده‌اند برخی از آنان نیز امانت را به «سرّ توحید»، یا «اسرار الهی» و «نور محمدی» تفسیر کرده‌اند. البته این تفاسیر با تفاسیر غیر عرفانی نیز قابل جمع است.

منظور از عرضه بر آسمان‌ها و زمین

در پاسخ به این که منظور از عرضه بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها چه بوده، اقوال متفاوتی از سوی مفسّران مطرح شده‌است:

  1. عرضه به معنای مجازی آن می‌باشد و آیه تنها یک تمثیل و فرض و به نوعی بیان حال است.
  2. عرضه، نوعی مقایسه بین آسمان‌ها و زمین با امانت بوده و منظور آیه این است که در این سنجش و سبک و سنگین کردن، معلوم می‌شود که امانت، سنگین‌تر از آسمان‌ها و زمین و کوه هاست و این‌ها توان حمل آن را ندارند.
  3. عرضه به معنای حقیقی آن می‌باشد و منظور این است که امانت بر اهل آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه شد و تنها انسان آن را پذیرفت و برداشت.
  4. بیشتر مفسّرانی که دارای ذوق و مشرب عرفانی هستند معتقدند عرضه به معنای حقیقی آن مراد است و چون در دیدگاه قرآن همه هستی دارای شعور است، معنای ظاهر آیه که سخن گفتن موجودات عالم با زبانی متناسب با آن‌ها است هیچ بُعدی ندارد. قرآن کریم همه موجودات را دارای حیات و شعور معرفی می‌کند. سخن گفتن خداوند با آسمان و زمین و اباء و ترسیدن آنها از حمل امانت در این آیه نیز دلیلی بر شعور موجودات عالم بوده و تأییدی برای قول اخیر است.

از ظاهر آیه استفاده می‌شود که آسمان و زمین به خاطر نوعی هراس، از پذیرفتن امانت سرباز زدند. در برخی روایات آمده‌است هنگامی که امانت بر آن‌ها عرضه شد گفتند: پروردگارا، امانت را بدون ثواب و عقاب حمل می‌کنیم، اما در مقابل ثواب و عقاب حمل نمی‌کنیم. در نهج البلاغه آمده‌است که آن‌ها امانت را نپذیرفتند و آن چه را موجود ناتوانتری، یعنی انسان به آن جاهل بود درک کردند چون از عقوبت آن ترسیدند(اما انسان پذیرفت) چرا که انسان ظلوم و جهول بود.

مدح یا ذم؟

در اینکه آیه درصدد مدح انسان است یا ذم او، سه دیدگاه متفاوت وجود دارند:

  1. بیشتر مفسران معتقدند آیه در بیان مدح گروهی از انسان‌ها و ذمّ گروهی دیگر است. انسان حامل امانت گاهی امین است و گاهی ظلوم و جهول و خائن. در اینجا نیز انسان حامل امانت خدا و ممدوح است، مگر انسان‌های ظلوم و جهول. مؤید این قول آیه بعدی است که هدف از عرضه امانت را جدا شدن انسان مؤمن از منافق و مشرک می‌داند.
  2. در دیدگاه برخی مفسّران آیه درصدد مدح انسان و بیان عظمت و کرامت اوست و به ویژگی ممتاز وی بر سایر موجودات اشاره می‌کند. در این دیدگاه، حتی ظلوم و جهول هم مدح انسان است. انسان ظلوم است، چرا که همه حدود و تقیدات را پاره می‌کند و به مقام اطلاق می‌رسد، و جهول است، چرا که از هرچه غیر خداست غافل می‌باشد و به مقام فنا رسیده‌است.
  3. برخی از مفسّران نیز آیه را به طور کلی در ذمّ انسان می‌دانند و هدف آن را بیان جرأت او بر گناه و نفاق و شرک به عنوان خصوصیت منحصر به فرد او می‌شمارند. این مفسّران حمل امانت را به معنای خیانت و تضییع می‌دانند.

آیه امانت در ادبیات فارسی

اهمیت مفهوم آیه امانت، در آثار عرفانی و ادبی، اعم از نثر و نظم بازتاب بسیاری دارد و ادیبان در موارد متعددی به این مفهوم استشهاد کرده‌اند. شاید معروف‌ترین این موارد همان بیت معروف حافظ است که گفته‌است:

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند

و در شعری دیگر:

بار غم او عرض به هر کس که نمودم عاجز شد و این قرعه به نامم زسر افتاد

مولانا نیز در یکی از غزل‌های خود چنین می‌گوید:

نپذیرفت آسمان بار امانت که عاشق بود و ترسید از خطایی

خواجه عبدالله انصاری نیز در مناجات به درگاه خداوند می‌گوید:

«الهی اگر نه امانت را امینم، آن زمان که امانت می‌نهادی دانستی که چنینم.»

پانویس

  1. ابوالفتوح رازی، روح الجنان، ج۴، ص۳۴۹_۳۵۰؛محمد غزالی، مکاشفة القلوب، ج۱، ص۵۷_۵۸
  2. طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۹۸؛محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۷۳ ۲۷۵؛استرابادی، تأویل الایات الظاهره، ج۱، ص۴۶۰؛هاشم بحرانی، البرهان، ج۳، ص۳۴۰_۳۴۲؛حویزی، نورالثقلین، ج۴، ص۳۰۹_۳۱۲؛محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۵۰
  3. خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید. آیه۵۸ سوره نساء
  4. ابوالفتوح رازی، روح الجنان، ج۱، ص۷۸۳_۷۸۴؛طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۹۸
  5. محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳، ج۱۶، ص۵۲۵
  6. محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳، ج۱۶، ص۵۳۳
  7. طبری، تفسیر، ج۲۲، ص۴۰ و ۴۱؛احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۹۵
  8. ابن عربی، احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۸۸-۱۵۸۹؛ احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۹۴؛ آلوسی، روح المعانی، ج۲۲، ص۹۶؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۳۵
  9. طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۹۸
  10. طبری، تفسیر، ج۲۲، ص۳۸-۳۹؛ احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۹۴
  11. نک: حویزی، ج۴، ص۳۱۳
  12. ابوالفتوح، ج۱، ص۷۸۴
  13. غزالی، محمد، ص۵۷؛ میبدی، ج۸، ص۹۳
  14. عزیزالدین نسفی، الانسان الکامل، ص۲۵۲؛ مولوی، مثنوی معنوی، ص۱۱۹
  15. علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوه، ج۱، ص۳۵۴؛ حیدر آملی، جامعالاسرار، ج۱، ص۱۹
  16. امین الاسلام الطبرسی، مجمع البیان، ترجمه احمد بهشتی و دیگران، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰، ج۲۰، ص۱۸۹/ص۱۹۰
  17. ابراهیم عاملی، تفسیرالعاملی، مشهد، ۱۳۶۳، ج۷، ص۱۹۸
  18. امین الاسلام الطبرسی، مجمع البیان، ترجمه احمد بهشتی و دیگران، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰، ج۲۰، ص۱۸۹
  19. محی الدین عربی، فتوحات المکیه، بیروت، دارصادر، ج۲، ص۷۷
  20. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه۱۹۹. مکارم شیرزای، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ج۱، ص۴۹۵.
  21. سلطان علیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۴، ج۳، ص۲۵۷
  22. امین الدین ابوعلی طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۳۳۶
  23. مولانا، جلال الدین، کلیات شمس، ۱۳۵۵ش، غزل شماره ۲۶۷۴
  24. محمدجواد شریعت، سخنان پیر هرات، «رساله دل و جان»، تهران، سپهر، ۱۳۶۱، ص۳
  1. مانند: ٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا. قَالَ: هِی وَلَایةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع. اصول کافی، چاپ اسلامیه، ج۱، ص۴۱۳، ح ۲
  2. لِّیعَذِّبَ اللهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکینَ وَالْمُشْرِکاتِ وَیتُوبَ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ۗوَکانَ اللهُ غَفُورًا رَّحِیمًا سوره احزاب، آیه ۷۳

منابع

  • آلوسی، محمود، روح المعانی، به کوشش محمود شکری آلوسی، بیروت، ۱۳۷۲ق
  • آملی، حیدر، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ش
  • ابن عربی، محمد، احکام القرآن، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م
  • ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م
  • ابوالفتوح رازی، حسین، روح الجنان، قم، ۱۴۰۴ق
  • استرابادی، علی، تأویل الا¸یات الظاهره، قم، ۱۴۰۹ق
  • حویزی، عبدعلی، نورالثقلین، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، ۱۳۸۵ق
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م
  • طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م
  • طبری، تفسیر
  • علاءالدوله سمنانی، احمد، العروه لاهل الخلوه و الجلوه، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش
  • غزالی، محمد، مکاشفه القلوب، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م
  • فخرالدین رازی، التفسیرالکبیر، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م
  • مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۵۵ش
  • مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش
  • میبدی، احمد، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۵۷ش
  • نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۴۰۳ق. نجیب مایل هروی
  • ابراهیم عاملی، تفسیرالعاملی، مشهد، ۱۳۶۳
  • احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۹۵
  • امین الاسلام الطبرسی، مجمع البیان، ترجمه احمد بهشتی و دیگران، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰.
  • امین الدین ابوعلی طبرسی، جوامع الجامع.
  • سلطان علیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۴.
  • محمدجواد شریعت، سخنان پیر هرات، «رساله دل و جان»، تهران، سپهر، ۱۳۶۱.
  • محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳.
  • نهج البلاغه صبحی صالح.
  • هاشم بحرانی، البرهان.

پیوند به بیرون

  • منبع مقاله: و